ای اسمان ببار
منزل از یاد رفته ام
ببار، امشب ببار
شاید اشک تو مرا غسل دهد و پاک سازد
شاید بارانت نقطه چینی شود تا به او برسم
تعریف زندگی عوض شده است
تا گریه نکنم، نوازشم نمی کنند
تا قصد رفتن نداشته باشم، نمی گویند بمان
تا بیمار نشوم، گل برایم نمی آورند
تا کودک هستم باید همه را دوست بدارم
و وقتی بزرگ می شوم، دوست داشتن را برایم جرم می کنند
تا نروم، قدرم را نمی دانند
و تا نمیرم، نمی بخشنم
ای آسمان ببار
تا هرکس به اندازه ی پیاله اش پاک شود
ای چتر فروش، چتر هایت مال خودت
امشب می خواهم خیس شوم
پاک شوم تا شاید محو شوم
و از پله کان آبی به سوی او بروم
پروردگارا عاشقت هستم،