نسل سوخته

نسل سوخته

زندگی تنه%
نسل سوخته

نسل سوخته

زندگی تنه%

زندگی کردن من مردن تدریجی بود 

  

آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم  

 

 چرا زغیر شکایت کنم که همچو حباب  

 

 خانه خراب هوای خویشتنم 

  

 

دلگرفته

خندم اندر جمع بی دردان ولیکن ناگهان 

یاد دردی.موی را سوزن کند بر گ پیکرم 

تاشوم تنها.نگاهم گم شود در خاطرات 

آن شوم دیگر که گوئی در جهان دیگرم 

چون خیال موی او را پیش چشم آرم به شوق  

اشک ریزم. موی گوئی رفته در چشم ترم