شبها وقتی من و دلم تنها می شدیم برای دلم شروع می گردم
قصه گفتن واسه دلم قصه های از روز جدائی می گفتم.
میگفتم ای دل ! آه دلکم پر دردم اگر ی روزی بکشی ناله سرد آه و
ناله تو می گیره دومنشون رو و آتش نفرت می سوزونه همشون رو
ای دلکم تو مصیبت ها کشیدی می دونم زخم ها خوردی داری پرپر
میزنی داری جون می کنی اینهارو از اشکهای چشمام می خونم
آه دلم می دونم داری مثل من دیوونه میشی مثل من دربه در
خون ها میشی می دونم دیگه هیچ کسی هوا تو نداره اما دلکم
من مثل توم .................................................